Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2455 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
you shoud rinse it in lukewarm water.
U
در آب ولرم باید آنرا آب بکشید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
We ought to (should)examineit in all itsaspects.
U
باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم
lukewarm
U
ولرم
tepid
U
ولرم
tepefy
U
ولرم کردن ملول ساختن
heave away
U
بکشید
tail on
U
طناب را بکشید
shame on you!
U
خجالت بکشید!
weight the sugar
U
قند را بکشید
score it under
U
زیر ان خط بکشید
heave away
U
بالا بکشید
score out that word
U
روی ان واژه خط بکشید
give it a rinse
U
انرا بشویید یا اب بکشید
haul down
U
فرمان پرچم را پایین بکشید
Please help yourself ( with the food ) .
U
لطفا" برای خودتان غذا بکشید
Knock off your fighting right now!
U
همین الآن از توی سر همدیگر زدن دست بکشید !
double coincidence of wants
U
زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
No, I don't like it.
نه، آنرا نمیخواهم.
It was required of me . They imposed it on me .
U
آنرا به من تکلیف کردند
I leave it in your care .
U
آنرا به شما می سپارم
airbed
U
تشکی که آنرا با باد پر میکنند
Enter it in the books .
U
آنرا دردفاتر وارد کنید
Get it to me before Friday .
U
قبل از جمعه آنرا به من برسان
Wrap it up in gift paper.
U
آنرا در کاغذ هدیه بپیچید
Leave it tI'll tomorrow morning .
U
آنرا بگذارتا فردا صبح
Can you prove it to me?
U
آیا می توانی آنرا به من ثابت کنی ؟
I bought it on the recommendation of a friend.
U
طبق توصیه دوستم آنرا خریدم
I bought it on your recommendation.
U
بسفارش وتوصیه شما آنرا خریدم
I wont buy it at this price .
U
با این قیمت آنرا نخواهم خرید
It is yours the asking.
U
اگر بخواهید آنرا به شما می دهم
You cannot have it both ways .
<proverb>
U
نمى توانى هم این را داشته باشى هم آنرا .
Two dogs fight for a bone, and a third runs away w.
<proverb>
U
دو سگ بر سر استخوانى مى جنگند سومى آنرا بر مى دارد و مى برد .
I wI'll do that all by myself.
U
من خودم بتنهایی آنرا انجام خواهم داد
flocked rug
U
[فرشی که پشت آنرا پارچه چسبانده اند.]
retrofit
U
وسیله یا امکانی که به سیستم اضافه میشود.تا آنرا بروزکند
users
U
بخشی یا خصوصیتی که کاربرطبق دلخواه خود آنرا ایجاد میکند
user
U
بخشی یا خصوصیتی که کاربرطبق دلخواه خود آنرا ایجاد میکند
hardware
U
دیسکها و مکانیزم هایی که یک کامپیوتر و وسایل جانبی آنرا می سازد
arrow pointer
U
پیکان کوچکی است که می توانید آنرا با استفاده از mouse حرکت دهید
initialization
U
مجموعه دستورات AT ارسالی به مودم تا پیش از استفاده آنرا تشخیص دهد
It is too expensive for me to buy ( purchase ).
U
برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
speeches
U
وسیلهای که داده را از کامپیوتر می گیرد و آنرا به صورت کلمه صوتی خارج میکند
speech
U
وسیلهای که داده را از کامپیوتر می گیرد و آنرا به صورت کلمه صوتی خارج میکند
alpha channel
U
هشت بیت اول که خصوصیات پیکسل را بیان می کنند و بیتهای آخر رنگ آنرا
print
U
حروف خاص ارسالی به چاپگر که آنرا هدایت میکند برای انجام یک تابع یاعمل
prints
U
حروف خاص ارسالی به چاپگر که آنرا هدایت میکند برای انجام یک تابع یاعمل
printed
U
حروف خاص ارسالی به چاپگر که آنرا هدایت میکند برای انجام یک تابع یاعمل
fractal
<adv.>
<noun>
O
شکل هندسی که در خودش تکرار میشود هر قدر که آنرا بزرگ کنید یک حالت دارد
mouses
U
خصوصیت برخی نرم افزارهای درایو mouse که نشانه گر آنرا با سرعت مختلف و طبق سرعتی
mouse
U
خصوصیت برخی نرم افزارهای درایو mouse که نشانه گر آنرا با سرعت مختلف و طبق سرعتی
add-on
U
سخت افزار یا نرم افزاری که به سیستم کامپیوتری اضافه شده است تا آنرا بهبود بخشد
ground adjustable propeller
ملخی که گام آنرا تنها ازخارج و روی زمین میتوان تغییر داد و نه در حال پرواز
add-ons
U
سخت افزار یا نرم افزاری که به سیستم کامپیوتری اضافه شده است تا آنرا بهبود بخشد
vga
U
آداپتور نمایش VGA که به وسیله دیگری امکان دستیابی به اطلاعات و سیگنالهای زمانی آنرا میدهد
round
U
روش سازماندهی استفاده از کامپیوتر توسط چندین کاربر که هر یک آنرا در یک زمان اجرا می کنند و به بعدی می فرستند
roundest
U
روش سازماندهی استفاده از کامپیوتر توسط چندین کاربر که هر یک آنرا در یک زمان اجرا می کنند و به بعدی می فرستند
stamped addressed envelope
پاکتی که بر روی آن تمبر زده و میفرستند تا طرف مقابل در آن چیزی گذاشته و بدون پرداخت هزینه ای آنرا برگرداند
reader
U
یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
readers
U
یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
head-shrinkers
U
کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
head-shrinker
U
کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
Mandlebrot set
U
تساوی ریاضی که به صورت بازگشتی برای تنظیم مقادیر به کار می رود. هنگام رسم آنرا در تصویر بخش شده
isolate
U
فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
anti-
U
برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
isolating
U
فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
isolates
U
فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
uart
U
از ترمینال به حالت موازی استفاده میکند و سپس آنرا روی شبکه ارسال میکند
terminate and stay resident program
U
برنامهای که در حافظه اصلی خود را بار میکند و در صورت دریافت آنرا اجرا میکند
optimize
U
کامپایلری که کد ماشین را که تولید میکند آنالیز میکند و سرعت و کارایی آنرا افزایش میدهد
point
U
نقط های که تقسیم بین بیتهای عدد کامل و بخش کسری آنرا از عدد دودویی نشان میدهد
hottest
U
کلمهای در متن نمایش داده شده که در صورتی که نمایشگر به آن اشاره کند یا آنرا انتخاب کند کاری انجام میدهد
hotter
U
کلمهای در متن نمایش داده شده که در صورتی که نمایشگر به آن اشاره کند یا آنرا انتخاب کند کاری انجام میدهد
reel-to-reel
U
ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد
hot
U
کلمهای در متن نمایش داده شده که در صورتی که نمایشگر به آن اشاره کند یا آنرا انتخاب کند کاری انجام میدهد
reel to reel
U
ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد
viewers
U
امکانی که کاربر داده میشود تا محتوای یک تصویر یا فایل متن فرمت شده را ببیند بدون نیاز به اجرای برنامهای که آنرا ایجاد کرده بود
viewer
U
امکانی که کاربر داده میشود تا محتوای یک تصویر یا فایل متن فرمت شده را ببیند بدون نیاز به اجرای برنامهای که آنرا ایجاد کرده بود
neural network
U
سیستمی که برنامه هوش مصنوعی را اجرا میکند و نحوه کار مغز و یادگیری و به خاطر سپردن آنرا شبیه سازی میکند
unmoderated list
U
لیست پست که هر مادهای که در لیست باشد را به زیرنویس دیگر منتقل میکند بدون اینکه کسی آنرا بخواند یا بررسی کند
UA
U
نرم افزاری که اطمینان حاصل میکند که پیام پستی اطلاعات ابتدایی صحیح دارد و سپس آنرا به عامل ارسال می فرستدتا پیام را به مقصد بفرستد
karadja medallion
U
ترنج کرجی
[این طرح مربوط به منطقه ای بین اهر و تبریز می باشد که در آن ترنج حالت کشیده داشته و هشت وجه آنرا با حالتی از قلاب می پوشانند.]
mouses
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
scanner
U
وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
scanners
U
وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
You deserve it.
U
حق داری ( استحقاق آنرا داری )
ought
U
باید
must
U
باید
should
U
باید
to have to
U
باید
shall
U
باید
the f. of a table
U
باید
there is a rule that...
U
که باید.....
maun
U
باید
outh
U
باید
in due f.
U
باید
turtle border
U
حاشیه سماوری
[در بعضی از فرش های ساروق، هراتی و مناطق دیگر در حاشیه از طرححی سماور کل استفاده می کنند که عده ای آنرا شبیه لاک پشت نیز دانسته اند.]
touch
U
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touches
U
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
it is to be noted that
U
باید دانست که
as it deserves
U
چنانکه باید
one must go
U
باید رفت
It must be granted that …
U
باید تصدیق کر د که …
how shall we proceed
U
چه باید کرد
it is necessary to go
U
باید رفت
ought
U
باید وشاید
it is necessary for him to go
U
باید برود
i ougth to go
U
باید رفت
i ougth to go
U
باید بروم
you must know
U
باید بدانید
i must go
U
باید بروم
i ought to go
U
باید بروم
We have to go as well.
U
ما هم باید برویم .
tracing
U
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
tracings
U
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
enow
U
بسنده انقدرکه باید
meetly
U
چنانکه باید و شاید
we must winnow away the refuse
U
اشغال انرا باید
you might have come
U
باید امده باشید
you must go
U
شما باید بروید
to do a thing the right way
U
کاری راچنانکه باید
to d. what to say
U
اندیشیدن که چه باید گفت
shall i go?
U
ایا باید بروم
I must leave at once.
باید فورا بروم.
Water must be stopped at its source .
<proverb>
U
آب را از سر بند باید بست .
he must have gone
U
باید رفته باشد
he needs must go
U
ناچار باید برود
the needful
U
انچه باید کرد
comme il faut
U
چنانکه باید وشاید
it is to be noted that
U
باید توجه کردکه
What can't be cured must be endured.
<idiom>
U
باید سوخت و ساخت.
You should have told me earlier.
U
باید زودتر به من می گفتی
Let us see how it turns out.
U
باید دید چه از آب در می آید
prettily
U
بخوبی چنانکه باید
it is to be noted that
U
باید ملتفت بود که
One must suffer in silence.
U
باید سوخت وساخت
chicane
U
مانعی که باید دور زد
We had to queue
[line]
up for three hours to get in.
U
ما باید سه ساعت در صف می ایستادیم تا برویم تو.
how shall we proceed
U
چگونه باید اقدام کرد
if i know what to do
U
اگر میدانستم چه باید کرد
he is much to be pitted
U
بحالش باید رحم کرد
i must answer for the damages
U
ازعهده خسارت ان باید برایم
it needs to be done carefully
U
باید بدقت کرده شود
It must be quiet.
باید ساکت و آرام باشد.
loads
U
کاری که باید انجام شود
load
U
کاری که باید انجام شود
to which side do I have to turn?
U
به کدام طرف باید بپیچم؟
She must be at least 40.
U
او
[زن]
کم کمش باید ۴۰ ساله باشد.
parting of the ways
U
جایی که باید یکی از چندچیزرابرگزید
You have to go back to ...
شما باید به طرف ... برگردید.
do the necessary
U
انچه باید کرد بکنید
Two witnesses should testify.
U
دو شاهد باید شهادت بدهند
backlog
U
کاری که باید انجام شود
I must make do with this low salary. I must somehow manage on this low salary.
U
بااین حقوق کم باید بسازم
I must be going now.
U
الان دیگه باید بروم
One must keep up with the times.
U
باید با زمان آهنگ بود
We must find a basic solution.
U
باید یک فکر اساسی کرد
I must take the kid to school .
U
باید بچه راببرم مدرسه
backlogs
U
کاری که باید انجام شود
Protocol must be observed.
U
تشریفات باید رعایت شود
Every day that you go unheeded, you need to count on that day
U
هر روز که بیفتید، باید در آن روز حساب کنید
One must tackle it in the right way.
U
هرکاری را باید از راهش وارد شد
There must be a catch(trick)in it.
U
باید حقه ای درکار باشد
I've got to watch what I eat.
U
باید مواظب رژیمم باشم.
One must take time by the forelock .
U
وقت را باید غنیمت شمرد
I have some letters to write .
U
چند تا کاغذ باید بنویسم
What must be must be .
<proverb>
U
آنچه باید بشود خواهد شد .
some one must stay here
U
یک کسی باید اینجا بماند
There must be some mistakes.
باید اشتباهی شده باشد.
One must draw the line somewhere.
<proverb>
U
هر کس باید ید و مرزش را مشخص کند .
You must make allowances for his age .
U
باید ملاحظه سنش را بکنی
i know how to do it
U
میدانم چطور باید اینکار را کرد
Only dead fish swim with the flow
[stream]
.
<proverb>
U
در زندگی باید بجنگیم.
[ضرب المثل]
operand
U
که باید توسط عملگرا اجرا شود
You will need to spend some money on it.
U
تو باید برایش پول خرج بکنی.
today of all days
U
از همه روزها امروز
[باید باشد]
How can you ask?
U
این باید واضح باشد برای تو
How many times do I have to tell you that …
U
چند بار باید به شما بگویم که ...
I should bring you round to my way of thinking .
U
باید تو راهم با خودم همفکر کنم
There is some hocus – pocus . I smell a rat . Ther is a trick in it .
U
کلکی درکار باید باشد ( هست )
It must be put up to the prime minister .
U
باید بعرض نخست وزیر برسد
why need he say that
U
چرا باید این سخن را بگوید
We must settle the price first.
U
اول باید قیمت راطی کرد
you must know this
U
شما باید این مطلب را بدانید
you ought to know better
U
شما باید بهتر از این بدانید
We should be leaving now.
U
باید زحمت راکم کنیم (خداحافظی )
You ought to coordinate(harmonize) your plans (programs).
U
باید برنامه هایتان را هم آهنگ کنید
You must have respect for your promises.
U
باید بقول خودتان احترام بگذارید
It must have a solid foundation.
U
اساس کار باید محکم باشد
A bitter pI'll to swallow.
U
چیز تلخ وناخوشایندی که باید پذیرفت
There must be some mistakes.
باید اشتباهی روی داده باشد.
Do I have to change trains?
U
آیا باید قطار عوض کنم؟
Why should I take the blame?
U
چرا من باید تقصیر را به گردن بگیرم؟
a bitter pill to swallow
<idiom>
U
یک واقعیت ناخوشایند که باید پذیرفته شود
integrand
U
جملهای که باید تابع اولیه ان را گرفت
One must take the bad with the good .
U
باید خوب وبدش راقبول کرد
You must account for every penny.
باید تا دینار آخر حساب پس بدهی
Do I have to change busses?
U
آیا باید اتوبوس عوض کنم؟
The football field must be marked out.
U
زمین فوتبال را باید خط کشی کرد
discloses
U
یات چیزی که باید مخفی می ماند
blank
U
فضایی در فرم که باید کامل شود
Recent search history
Forum search
2
New Format
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1
tink and grow rich
3
Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
1
they have to be self-consistently determined.
1
just got to figure out where to headمعنی این عبارت چیست؟
1
ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com